در هفتههای اخیر، پاکستان عملیاتهای دقیق و با تاثیر عمیق فرامرزی را علیه پناهگاههای تروریستی در افغانستان انجام داده است. این عملیاتها مناطقی مانند کابل، پکتیکا، خوست، ننگرهار و جلالآباد را هدف قرار دادهاند. تمرکز این عملیاتها بر تحریک طالبان پاکستان، ارتش آزادیبخش بلوچستان و داعش خراسان بوده است که از خاک افغانستان برای حمله به خاک پاکستان استفاده میکردند. این حملات نشاندهنده تغییر اساسی در دکترین امنیتی پاکستان است؛ اسلامآباد از موضع منفعل و دفاعی به موضع فعال و اجرایی در تأمین امنیت ملی حرکت کرده است
محرک فوری این تغییر، شدت گرفتن حملات تحریک طالبان پاکستان در سراسر کشور بود که در سهچهارم اول سال ۲۰۲۵، بیش از ۲۴۰۰ تلفات در بین نیروهای امنیتی به جا گذاشت. این افزایش حملات که عمدتاً در خیبر پختونخوا و بلوچستان متمرکز بود، آنچه مسئولان «چهارضلعی ترور» مینامند را شکل داده است: تهدید هماهنگ شده تحریک طالبان پاکستان، ارتش آزادیبخش بلوچستان، داعش خراسان و جناحهای متخاصم طالبان افغانستان. حملات خودروی بمبگذاری شده در شمال وزیرستان به خصوص به اردوگاههای نظامی، واکنش قوی و سریع را الزامی ساخت
آناتومی حملات هوایی: دقت و پیام استراتژیک
واکنش پاکستان نشانهای از تغییر استراتژیک بود و قدرت خود را به عمق خاک افغانستان پرتاب کرد. حملات هوایی به چندین استان از جمله اهداف حساس در شرق کابل انجام شد. یکی از این حملات احتمالاً امیر تحریک طالبان پاکستان، نور ولی محسود را هدف گرفت، و عملیاتهای بعدی بر گروه حافظ گل بهادر در پکتیکا متمرکز شدند. اگرچه تأیید رسمی محدود بود، وزارت خارجه پاکستان این حملات را به عنوان حق دفاع مشروع پاکستان تحت ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد توجیه کرد، علیه بازیگران غیر دولتی که از «سرزمینی غیرتمایل یا ناتوان» فعالیت میکنند. این حملات پیامی واضح داشت: خاک افغانستان دیگر مأمنی برای تروریستهای متخاصم علیه پاکستان نخواهد بود
حملات هوایی اطلاعاتی پاکستان در پکتیکا موفق به خنثیسازی فرماندهان ارشد گروه حافظ گل بهادر و شاخههای وابسته تحریک طالبان پاکستان شدند، از جمله فرماندهان کلیدی مانند فرمانالکرامه، صدیقالله داور، غازی مادخیل، مقرّب، قسمتالله، گلاب دیوانه، رحمانی، عادل، فضلالرحمن، عاشقالله کوثر و یونس. این عملیاتها ضربه بزرگی به شبکه حملات فرامرزی به پاکستان وارد کرد. اگرچه مأموریت کمک سازمان ملل در افغانستان گزارش داد که ۱۸ غیرنظامی کشته و بیش از ۳۹۰ نفر در استانهای شرقی زخمی شدهاند، اسلامآباد تأکید میکند که حملاتش مبتنی بر اطلاعات دقیق، بسیار هدفمند و تنها با هدف نابودی رهبری تروریستها و محافظت از شهروندان پاکستانی بوده است
روابط پاکستان و افغانستان: از اعتماد تا تقابل تاکتیکی
از زمان بازگشت طالبان به قدرت در ۲۰۲۱، استراتژی پاکستان بر مفهوم «عمق استراتژیک» استوار بود و فرض میکرد که یک رژیم دوستانه افغان، مرز غربی را تأمین میکند. این استراتژی شکست خورد. مقامات افغان که به دلیل نزدیکی ایدئولوژیک با تحریک طالبان پاکستان و محدودیتهای داخلی ناشی از تهدیدات داعش خراسان، قادر یا مایل به اقدام قاطع نبودند، بارها و بارها مذاکراتی انجام دادند که نتیجه قابل سنجشی در پی نداشت و گروههای مسلح با استفاده از پناهگاه، امتیازات حداکثری میخواستند و عملاً حاکمیت پاکستان را زیر سوال بردند
این شکست ساختاری باعث شد اسلامآباد به یک «عادیسازی جدید» برسد که تمامیت ارضی خود را از طریق حملات فرامرزی به صورت فعالانه حفظ کند و نشان دهد که تعاملات آینده مشروط، قابل اندازهگیری و قابل اجرا خواهد بود. نخستوزیر شهباز شریف تأکید کرد که گفتوگو تنها در شرایط احترام متقابل و متوقف شدن فعالیت تحریک طالبان پاکستان از خاک افغانستان پذیرفته خواهد شد
مذاکرات دوحه: یک مسیر دیپلماتیک موقت
مذاکرات سطح بالا در دوحه، قطر، که در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ برگزار شد، تلاشی برای کاهش تنشها بود. هیئت پاکستانی شامل وزیر دفاع خواجه آصف و رییس سازمان اطلاعات ارتش، لویجنرال عاصم مالک، بود و نمایندگان افغان شامل ملا یعقوب و رییس اطلاعات افغانستان، عبدالحق وسیک بودند. خواسته اصلی پاکستان، حذف یا انتقال قابل راستیآزمایی عناصر تحریک طالبان پاکستان از مناطق مرزی و اقدامهای پیشگیرانه ضدتروریستی بود
اما هیئت افغان بر حاکمیت ملی تأکید کرد و اتهامات پناه دادن به تروریستها را رد نمود و حملات پاکستان را نقض تمامیت ارضی خواند. این موضع ناشی از دو محدودیت طالبان است: پیوند ایدئولوژیک با گروههای تحریک طالبان پاکستان، به ویژه از طریق شبکه حقانی، و نیاز استراتژیک به مدیریت تهدیدهای داخلی داعش خراسان. نتیجه این است که طالبان به سختی میتواند بدون به خطر انداختن ثبات داخلی به طور کامل همکاری کند
پیامدهای استراتژیک: از صبر به پیشدستی
تغییر عملیاتی و دکترین پاکستان نشاندهنده یک بازچینی هدفمند است. فراتر از اهداف تاکتیکی فوری، اسلامآباد این اصول را در ساختار نظامی گستردهتر خود ادغام کرده است، از جمله ایجاد فرماندهی نیروی راکت ارتش پاکستان برای اجرای خطوط قرمز از طریق عملیات محدود و سریع تنبیهی. این رویکرد مشابه دکترین جنگ محدود در دیگر کشورها، مانند طرح Cold Start هند، است که بازدارندگی با تأثیر بالا را بدون تشدید به جنگ تمامعیار دنبال میکند.
سازماندهی و پیچیدگی عملیاتی تحریک طالبان پاکستان، تقویت شده توسط پناهگاههای افغانستان، راهحلهای صرفاً دیپلماتیک را ناکافی میکند. مذاکرات قبلی به دلیل خواستههای تحریک طالبان که عملاً حاکمیت پاکستان در مناطق قبایلی را به خطر میانداخت، شکست خوردند. دکترین کنونی بر فشار نظامی مبتنی بر اقدام قابل سنجش تأکید دارد و نشان میدهد که آینده تعاملات بر پایه اقدام نظامی، نه صرفاً گفتار، خواهد بود
ابعاد ژئوپولیتیکی و پیامدهای منطقهای
این بحران توجه جهانی را جلب کرده است و هند و افغانستان اتهامات متقابل درباره جنگ نیابتی مطرح میکنند. پاکستان طالبان را به حمایت از عملیات تحریک طالبان پاکستان با کمک هند متهم کرده است که هند این اتهامات را رد میکند. چین که نگران پروژه کمربند و جاده و تجارت منطقهای است، با احتیاط میانجیگری میکند و از خویشتنداری میگوید. ایالات متحده موضع مبهمی دارد و اولویت را بر ضدتروریسم گذاشته است بدون آنکه طالبان را به رسمیت بشناسد. بازیگران منطقهای مانند عربستان سعودی و ایران بیشتر به دنبال کاهش پیامدهای انسانی و اقتصادی هستند تا پرداختن به مشکلات ساختاری میان طالبان و تحریک طالبان پاکستان
درگیریهای جاری میتواند منجر به اختلالات اقتصادی از طریق بسته شدن مرزهای تورخم و چمن، بحرانهای انسانی ناشی از آوارگی مردم و بهرهبرداری گروههای افراطی مانند داعش خراسان از بیثباتی شود
نتیجهگیری: بازتنظیم استراتژیک پاکستان
تشدید نظامی اخیر پاکستان و تعامل در دوحه، بازتعریفی اساسی از دکترین امنیتی اسلامآباد را نشان میدهد. با درک این واقعیت که وابستگی ایدئولوژیک و محدودیتهای داخلی طالبان مانع رسیدگی کامل به نگرانیهای امنیتی پاکستان است، اسلامآباد رویکردی عملی و قهری اتخاذ کرده است: اجرای اقدامات ضدتروریستی قابل اندازهگیری و راستیآزمایی، حفظ اهرمهای نظامی محدود و مشروط کردن دیپلماسی آینده به رعایت توافقات
دوحه نمایانگر آتشبس موقتی است نه راه حل نهایی. ثبات بلندمدت نیازمند کنار گذاشتن آرمان «عمق استراتژیک»، پذیرش استقلال طالبان و مدیریت واقعبینانه رقابتها از طریق تعاملات مبتنی بر معیارهای قابل اجرا است. موضع قاطع پاکستان تأکید میکند که حاکمیت، امنیت ملی و حفاظت از شهروندان دیگر فدای وابستگیهای ایدئولوژیک یا صبر دیپلماتیک ناموفق نخواهد شد
بحران کنونی یادآور این حقیقت است: صبر تاکتیکی محدودیت دارد و دکترین اسلامآباد اکنون اولویت را به اقدام، بازدارندگی