خبر عاجل

در مذاکرات استانبول، هیئت پاکستانی درخواست‌های مهمی در زمینه امنیت مطرح کرد، اما به دلیل عدم پیشرفت مثبت و جدیت هیئت طالبان، مذاکرات بدون دستیابی به نتیجه متوقف شدند
سازمان غذا و زراعت ملل متحد با حمایت بانک جهانی ۳۶۰ انبار مدرن کچالو و پیاز در ولایت‌های مختلف افغانستان ایجاد کرده است. این انبارها تلفات محصولات پس از برداشت را کاهش داده و درآمد کشاورزان را افزایش می‌دهند
پاکستان و ایران در روزهای اخیر هزاران مهاجر افغان را اخراج کرده‌اند. ایران ورود کارگران افغان را تنها با ویزای کاری و تحت «طرح کفیل» مجاز کرده است
طالبان اعلام کرده‌اند ۲۲ تُن انار به روسیه صادر می‌کنند، اما تحلیل‌ها نشان می‌دهد ثبات و اقتصاد افغانستان بدون همکاری واقعی با پاکستان و مسیرهای تجاری آن ممکن نیست
روز سیاه کشمیر ۲۰۲۵ گرامی داشته شد؛ ۷۸ سال پس از اشغال هند در ۱۹۴۷ و تجاوزات قانونی ۲۰۱۹، پاکستان و رهبران کشمیری متحد شدند و جهان را به مقابله با سرکوب استراتژیک و مهندسی جمعیتی دهلی نو فراخواندند. عدالت به تأخیر افتاده، به معنای عدالت انکار شده نیست
سخنگوی امارت اسلامی، ذبیح‌الله مجاهد، تأیید کرد که گفت‌وگوهای افغانستان و پاکستان در ترکیه هنوز جریان دارد و تأکید کرد که اختلافات باید از راه گفت‌وگو حل شود

بگرام و شکل‌گیری بازی بزرگ ۳.۰

هم‌زمان با هشدار ترامپ به کابل درباره‌ی بگرام، افغانستان، پاکستان و خلیج با خطرهای تازه روبه‌رو می‌شوند. بازی بزرگ ۳.۰ در سراسر آسیا و خاورمیانه در حال گسترش است
بگرام و شکل‌گیری بازی بزرگ ۳.۰

خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از پایگاه هوایی بگرام در سال ۲۰۲۱. [با سپاس: ان‌بی‌سی نیوز]

September 21, 2025

به هر مقیاس که سنجیده شود، این تنها موضوع یک پایگاه هوایی نیست. در هفته‌ای که شوک خلیج، بازدارندگی آسیای جنوبی و پیام‌دهی قدرت‌های بزرگ در یک گره فشرده درهم تنیده شد، دونالد ترامپ، رییس‌جمهور ایالات متحده، به افغانستان هشدار داد که «چیزهای بدی» رخ خواهد داد اگر پایگاه هوایی بگرام دوباره به امریکا سپرده نشود، و همزمان از رد صریح اعزام دوباره نیروها خودداری کرد

در عین حال، گزارش‌ها نشان می‌دهد مقام‌های امریکایی با طالبان درباره‌ی ایجاد دوباره‌ی جای پای ضدتروریسم از خاک افغانستان رایزنی کرده‌اند؛ ایده‌ای که حاکمان کابل علناً رد می‌کنند. و در پس‌زمینه، توافق‌نامه‌ی جدید «دفاع متقابل استراتژیک عربستان–پاکستان» قرار دارد که در ۱۷ سپتمبر امضا شد و تعهد به پاسخ مشترک در برابر تجاوز را شامل می‌شود؛ این توافق چند روز پس از حمله‌ی اسرائیل در دوحه که فرضیات امنیتی خلیج را لرزاند، به امضا رسید.

خوش آمدید به «بازی بزرگ ۳.۰»؛ دیگر کمتر نقشه‌ها و گذرگاه‌های کوهستانی، بلکه بیشتر پایگاه‌های پیشرو، حیطه‌های موشکی و محاسبات اتحادها تعیین‌کننده‌اند

آنچه ترامپ می‌خواهد – و چرا اکنون

خط علنی ترامپ صریح است: بگرام توسط امریکا ساخته و اداره شده؛ پس آن را بازگردانیدوگرنه. او این پایگاه را یک دارایی راهبردی «در فاصله‌ی یک ساعت از مجتمع هسته‌ای چین» معرفی کرد و پرسش‌ها درباره‌ی اعزام نیرو را نادیده گرفت: «در آن باره صحبت نمی‌کنیم.» پیام او چیزی میان تهدید و ابهام بود: دشمنان را در حالت گمان نگه‌داشتن، فشار بر طالبان برای امتیازگیری و بازگرداندن توان فرافکنی امریکا به جناح غربی چین

همچنین منطق زمانی هم وجود دارد. پس از «جنگ دوازده‌روزه‌ی اسرائیل–ایران» در ماه جون و حمله‌ی سپتمبر اسرائیل در دوحه بر رهبران حماس، نقشه‌های دفاع هوایی و نردبان‌های بحران منطقه در زمان واقعی بازنویسی می‌شوند. واشنگتن ممکن است دسترسی محدود ضدتروریسم نزدیک به افغانستان را راهی برای مقابله با داعش–خراسان، باززایی القاعده و مسیرهای فرافکنی ایران بداند که اکنون آشکارا تا خلیج گسترش یافته است

اما واقعیت عملی سخت است: مقام‌های پیشین و فعلی امریکا هشدار می‌دهند بازپس‌گیری و نگهداری بگرام شبیه باز-اشغال به نظر خواهد رسید، نیازمند بیش از ۱۰ هزار نیرو و دفاع هوایی پیشرفتهچیزی بسیار دور از یک «حضور سبک.» حتی اگر طالبان رضایت دهند، یک قرارگاه امریکایی با تهدیدهای داعش–خراسان/القاعده و موشک‌های دوربرد منطقه‌ای روبه‌رو خواهد بود. ترجمه: هرگونه «بازگشت» به احتمال زیاد دسترسی پنهانی، پرواز بر فراز یا عملیات مقطعی ضدتروریسم خواهد بود، نه موج‌افزایی ۲۰۰۹

صفحه‌ی جدید: فیوز امنیتی ریاض–اسلام‌آباد

پیمان عربستان–پاکستان صفحه‌ی شطرنج را تغییر داده است. بند اصلی آن، حمله بر یکی را حمله بر هر دو دانستن، پیوندهای دیرینه را رسمی کرده و بازدارندگی مشترک را وارد متن معاهده می‌کند. این توافق همزمان با تردیدهای خلیج نسبت به قابل‌اعتماد بودن امریکا پس از حمله‌ی دوحه آمده است. تحلیلگران در حال سنجش‌اند که آیا «سایه‌ی هسته‌ای پاکستان» اکنون وارد محاسبات خاورمیانه می‌شود یا خیر؛ اسلام‌آباد تأکید دارد این پیمان دفاعی است و متوجه هیچ کشور ثالثی نیست

برای پاکستان، مزیت آن اهرم فشار است: پشتیبانی امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک عمیق‌تر از سوی عربستان در لحظه‌ی دگرگونی‌های منطقه‌ای. خطر آن هم درگیرشدن استکشیده شدن به پویایی‌های تشدیدی خلیج در حالی که نبرد اصلی‌اش هنوز در داخل با تحریک طالبان پاکستان/داعش و در امتداد مرز افغانستان است

روسیه، چین و پوشش دیپلماتیک تازه‌ی طالبان

مسکو نخستین پایتختی بود که در جولای دولت طالبان را به رسمیت شناخت، پس از آن‌که در اپریل این جنبش را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف کرد. این تصمیم هدیه نبود؛ بلکه محاسبه‌ی امنیتی پس از حملات داعش–خراسان در روسیه در ۲۰۲۴ بود. این امر به کابل اکسیژن سیاسی می‌دهد و هرگونه بازگشت آشکار امریکا به بگرام را دشوارتر می‌سازد. روسیه حضور دوباره‌ی امریکا در حلقه‌ی کشورهایی که به دنبال نفوذ در آن‌هاست خوش نخواهد داشت. چین نیز، با پروژه‌های «راه ابریشم» و دغدغه‌های ثبات در سین‌کیانگ، میلی به بازگشت یک باند پرواز امریکایی در نزدیکی غربش ندارد.

موضع طالبان روشن است: تعامل، بلی؛ پایگاه خارجی، نه. یکی از مقام‌های وزارت خارجه گفت: روابط با امریکا باید «سیاسی و اقتصادی» باشد، نه نظامی. این موضع پس از حمله‌ی دوحه سخت‌تر شده است، چون کابل نگران است به هدف جنگ دیگران بدل شود

هند و همسایگان نزدیک: خواندن امواج

هند بازگشت احتمالی امریکا به بگرام را دوپهلو خواهد دید: نظارت بر پناهگاه‌های ترور و مهار چین خوب است؛ اما باززنده شدن ارتباط امریکا–طالبان و پیمان دفاعی سعودی–پاکستان، پیچیده. دهلی نو تلاش خواهد کرد روابط رو‌به‌رشدش با عربستان را از معاهده‌ی تازه‌ی اسلام‌آباد جدا نگه دارد و در عین حال بر قدرت دریایی و پروژه‌ی بندر چابهار برای مسیر ایران سرمایه‌گذاری کند. ایران، تازه از تبادل تابستانی با اسرائیل و با چشم به احتمال حضور هوایی امریکا در نزدیکی هرات، احتمالاً شبکه‌ی موشکی و بازدارندگی نیابتی‌اش را به سمت شرق گسترش خواهد داد. کشورهای آسیای مرکزی و روسیه هرگونه «بازگشت» امریکا را محکوم خواهند کرد، هرچند در خفا از ریختن داعش–خراسان به خاک‌شان می‌ترسند

محاسبه‌ی افغانستان: حاکمیت در برابر امنیت

برای حاکمان کابل، حتی تصور برافراشته‌شدن دوباره‌ی پرچم امریکا بر بگرام زلزله‌ی سیاسی خواهد بود. حتی اشاره به یک توافق ضدتروریسم هم ریسک‌های بزرگ دارد. طالبان که مشروعیت‌شان را بر بیرون راندن نیروهای خارجی بنا کرده‌اند، به‌سختی می‌توانند حضور دوباره‌ی امریکایی‌ها—even کوچک—را توجیه کنند. رقبای داخلی آن‌ها را همکار خواهند خواند و گروه‌های تندرو فرصت خواهند یافت برای اثبات خود به پایگاه حمله کنند. بدتر از آن، یک حضور امریکایی می‌تواند بار دیگر افغانستان را به میدان جنگ دیگران بدل کند و خطر حمله‌های موشکی یا نیابتی را در صورت شعله‌ور شدن خاورمیانه افزایش دهد

و با آن‌هم، هیچ‌کاری‌نکردن هم هزینه دارد. داعش–خراسان همچنان مزاحمی سرسخت است که با حملاتش طالبان را بی‌آبرو کرده و همسایه‌ها را نگران می‌سازد. اقتصاد افغانستان که از شناسایی و سرمایه‌گذاری محروم مانده، تنها با حسن‌نیت روسیه نمی‌تواند از انزوا بیرون آید. به‌رسمیت‌شناسی رسمی مسکو و حذف طالبان از فهرست تروریستی پوشش دیپلماتیک می‌دهد، اما تحریم‌های غربی و مسدودبودن کمک‌ها تا زمانی که محدودیت‌ها بر زنان و دختران برقرار باشد، دست‌نخورده باقی می‌ماند. در این معادله، شاید کم‌هزینه‌ترین گزینه‌ی کابل این باشد که برای رفع تحریم‌ها، مسیر کمک و دسترسی تجاری سخت‌چانه‌زنی کند—بی‌آنکه از خط قرمز علنی خود علیه میزبانی پایگاه خارجی بگذرد. این تنها حاکمیت در میان نیست، بقا هم هست

موضع پاکستان: دفاعی، منطقه‌ای، واقع‌گرایانه

برای پاکستان، توافق دفاع متقابل استراتژیک با عربستان یک نقطه‌ی عطف است—اما نیازمند مدیریت محتاطانه. روایت رسمی باید منضبط بماند و پیمان را دفاعی، محدود به قواعد درگیری، و نه چتر هسته‌ای در disguise معرفی کند. ابهام راهبردی سود دارد، اما سخنان شل و ول درباره‌ی بازدارندگی می‌تواند هم دشمنان و هم دوستان را تحریک کند

همزمان، اسلام‌آباد می‌داند نبردهای اصلی‌اش نزدیک خانه است: مقابله با شورش تحریک طالبان پاکستان، تقویت حصار مرزی و محدودکردن تنش‌های فرامرزی با کابل. دیپلماتیک، پاکستان باید خط مثلثی هماهنگ با ریاض و پکن راه برود که هر دو نسبت به هرگونه رایزنی امریکا–طالبان در ضدتروریسم محتاط خواهند بود. همچنین باید کانال‌های آرام با تهران و دوحه را زنده نگه دارد، زیرا سرریز تشدید در خلیج می‌تواند آتشی برافروزد که پاکستان خواهانش نیست

مهم‌تر از همه، اسلام‌آباد باید این لحظه‌ی دفاعی را به پشتوانه‌ی اقتصادی بدل کند: تضمین قراردادهای انرژی، جذب سرمایه‌گذاری سعودی و کاهش فشار بر ذخایر ارزی. بازدارندگی بدون توسعه، چنان‌که مقام‌های پاکستانی می‌دانند، نمایشی است بی‌محتوا

گام بعدی چیست؟

آنچه در ماه‌های آینده رخ خواهد داد، صحنه‌ی تهاجم هالیوودی نخواهد بود، بلکه تئاتر مبهم ژئوپولیتیک قرن بیست‌ویکم است. محتمل‌ترین نتیجه این است که واشنگتن و کابل، با وجود لفاظی‌های علنی، به تفاهم‌های ضدتروریسم پنهانی، پروازهای گهگاهی، تبادل اطلاعات و شاید استفاده‌ی مقطعی از تأسیسات منطقه‌ای برسند. طالبان اصرار خواهند کرد پرچم دایمی امریکا در بگرام برافراشته نشود؛ واشنگتن ادعا خواهد کرد گزینه‌هایی را به‌دست آورده است

یک مسیر دشوارتر اما ممکن، توافق محدود دسترسی به تأسیسات است، بر محور تهدید داعش–خراسان؛ جایی که هواپیماهای امریکایی برای مأموریت‌های ازپیش‌تأییدشده از بگرام استفاده کنند اما هیچ نیرویی دایم مستقر نشود. کابل می‌تواند روایت حاکمیت خود را حفظ کند و امریکا بی‌سروصدا بخشی از نفوذ خود را در آسیای مرکزی بازگرداند

کمترین احتمال، اما پرسر و صداترین سناریو، اشغال یک‌جانبه‌ی بگرام یا باز-اشغال کامل است. هزینه‌ها عظیم خواهد بود: ده‌ها هزار نیرو، دفاع‌های هوایی پیشرفته و مقاومت خشونت‌بار حتمی. حتی طرفداران بازگشت در واشنگتن هم اعتراف می‌کنند که چنین چیزی بیشتر شبیه باز-اشغال خواهد بود تا ضدتروریسم

در نهایت، شبح بازگشت بگرام بیشتر از آن‌که یادآور نوستالژی ۲۰۰۹ باشد، اهرم فشار در ۲۰۲۵ است. بازی بزرگ دوباره تکامل یافته است: از نقشه‌های امپراتوری، به موج‌های ضدشورش، تا این عصر تازه‌ی راهروهای هوایی، کمان‌های موشکی و بندهای معاهدات. افغانستان همچنان در چهارراه است، اما جاده‌ها سریع‌تر، پرریسک‌تر و فراتر از مرزهایش کشیده شده‌اند

یک نظر بدهید

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *