آخرین روزهای حضور آمریکا در افغانستان، نماد آشوب و ناامیدی بود؛ پایانی تلخ و دردناک بر یک اشغال نظامی بیستساله. تصاویر افغانهای ناامید که به هواپیمای در حال پرواز C-17 چنگ زده بودند، به یادگارِ وحشتناکی از یک ملتِ رهاشده تبدیل شدند. وقتی گرد و خاک فرو نشست و آخرین نیروهای نظامی رفتند، پیام واشنگتن روشن بود: دوران مداخله نظامی پایان یافته و حکومت طالبان به رسمیت شناخته نخواهد شد
اما در دو سال پس از آن عقبنشینی پر هیاهو، یک رابطهی خاموش و در بسیاری موارد متناقض شکل گرفته است. با وجودی که آمریکا رسماً طالبان را به رسمیت نمیشناسد، ارتباطات منظم، هرچند غیررسمی، با آنها دارد. این تعامل خاموش به معنای تایید نیست، بلکه پذیرش ناخوشایند واقعیت است؛ یک ضرورت عملی در برابر بحرانهای انسانی، تهدیدهای تروریستی و پیچیدگیهای مالی جهانی. ایالات متحده و افغانستان دیگر درگیر جنگ نیستند، بلکه در یک بازی محتاطانهی دیپلماتیک قرار دارند
بازگشت ناخواسته به میز مذاکره
چرخش آمریکا بهسوی رویکردی دیپلماتیک بهجای نظامی، ناگهانی بود، اما خیلی زود روشن شد که قطع کامل روابط ممکن نیست. سقوط اقتصاد افغانستان و منجمد شدن ذخایر ارزی این کشور ــ که بیشتر آنها در بانکهای آمریکایی نگهداری میشود ــ یک فاجعهی انسانی بهبار آورد. برای رساندن غذا، دارو و سرپناه به میلیونها افغان گرسنه، سازمانهای کمکرسان بینالمللی، از جمله خود آمریکا، نیاز به یک رابطه کاری با حکومت (امر واقع) داشتند. حکومتی که اگرچه در چشم جامعه جهانی مشروع نیست، اما در عمل در قدرت است. تنها راه تضمین کمک به مردم، تعامل با همین نهاد است
علاوه بر نیازهای انسانی، تهدید مداوم تروریسم نیز مطرح است. هدف اصلی تهاجم آمریکا در سال ۲۰۰۱ نابود کردن القاعده و جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به پناهگاه تروریسم جهانی بود. امروز، اگرچه آمریکا حضور نظامی در خاک افغانستان ندارد، اما منافع امنیتی و استخباراتی آن همچنان باقیاند. واشنگتن مذاکرات پشتپرده با طالبان انجام میدهد تا تهدیدهای ناشی از گروههایی چون داعش خراسان و القاعدهی بازسازیشده را ردیابی و مهار کند. این همکاری، هرچند غیرمستقیم و محدود، نشان میدهد که خطر مشترک میتواند حتی دشمنان دیرینه را به میز مذاکره بکشاند
سفر اخیر یک هیئت بلندپایهی آمریکایی به کابل نیز این گفتگوی پیچیده را برجسته ساخت. این سفر از پیش اعلام نشده، که بیشتر بر مسائل عملی مانند تبادل پرسونل تمرکز داشت، دومین سفر مشابه در چند ماه اخیر بود که نشاندهنده تداوم این تعامل خاموش است
راه رفتن بر طناب باریک اخلاقی و دیپلماتیک
اما چنین روابط عملی، پر از خطرهای اخلاقی و سیاسی است. منتقدان میگویند هر نوع تعامل با طالبان به آنها مشروعیت میبخشد، حتی اگر رسمیت نیافته باشد. برخی باور دارند که آمریکا و متحدانش، با گفتگو با طالبان، عملاً با رژیمی مماشات میکنند که حقوق زنان را زیر پا گذاشته، آزادی بیان را سرکوب کرده و اقلیتها را به حاشیه رانده است. دیدن رهبران طالبان در حال دیدار با دیپلماتهای خارجی، در حالیکه در داخل، زنان از آموزش و کار محروماند و پوشش اجباری بر آنها تحمیل میشود، تضاد عمیق اخلاقی ایجاد کرده است
وجود همین گفتگو، یک معضل دیپلماتیک نیز محسوب میشود: آمریکا چطور میتواند از یک سو طالبان را به دلیل نقض حقوق بشر محکوم کند، و از سوی دیگر، با آنها برای تأمین امنیت همکاری نماید؟ پاسخ در سیاست خارجی ظریف و در عین حال متناقضی نهفته است که میان اصول و واقعیت تفکیک قائل میشود. واشنگتن بارها تاکید کرده که هرگونه به رسمیت شناختن مشروط به عملکرد طالبان است؛ بهویژه در زمینه حقوق زنان و تشکیل حکومت فراگیر. این سیاست «چماق و هویج» تلاشیست برای حفظ نفوذ، بدون تکیه بر نیروی نظامی
تعاملی ناراحتکننده اما اجتنابناپذیر
در نهایت، رابطهی امروز آمریکا با افغانستان، سرشار از این تنش ناخوشایند است. آمریکا نمیتواند نادیده بگیرد که یک افغانستان منزوی و بیثبات میتواند دوباره به لانهای برای تروریسم جهانی بدل شود. ثبات افغانستان با امنیت همسایگانش چون پاکستان، ایران و کشورهای آسیای مرکزی گره خورده و هرگونه بیثباتی در منطقه، میتواند بحرانهای زنجیرهای بهوجود آورد. در این صحنهی ژئوپولیتیک، جاییکه رقبای آمریکا مانند چین و روسیه در پی گسترش نفوذ خود هستند، آمریکا ناگزیر است تعامل داشته باشد تا از بهوجود آمدن خلأ قدرت جلوگیری کند
تعاملات خاموش اما ضروری میان واشنگتن و کابل، احتمالاً همچنان ادامه خواهد یافت ــ بهعنوان ابزاری برای حفاظت از منافع استراتژیک آمریکا در منطقه
اخبار مرتبط : ترامپ خواهان بازپسگیری پایگاه هوایی بگرام در افغانستان