چالش پناهجویان در پاکستان از دیرباز یکی از بزرگترین چالشهای جهان بوده است؛ کشوری که باری را به دوش کشیده که کشورهای ثروتمند هرگز حاضر به تحمل آن نبودهاند. برای بیشتر از چهار دهه، میلیونها افغان به پاکستان پناه آوردهاند—بعضی برای فرار از بمبارانهای شوروی، برخی از جنگ داخلی، حاکمیت طالبان یا آشوبهای پس از یازدهم سپتامبر گریختهاند. در تمام این مدت، پاکستان به آنان پناه، آموزش و فرصتهای اقتصادی فراهم کرده، حتی در حالی که اقتصاد خود کشور در بحران بوده و تروریزم در داخل مرزهایش شدت گرفته است.
با این حال، سخاوت هم حدی دارد و حالا واقعیت درِ خانه را کوبیده است. از اول اپریل ۲۰۲۵، اسلامآباد روند اخراج مهاجران غیرقانونی افغان را آغاز کرده بود، که نقطه عطفی در داستان پیچیدهٔ پناهجویان به حساب میآید. اما دولت این ضربالاجل را برای ده روز به تعویق انداخت و گفته میشود تاریخ جدید آغاز اخراجها ۱۰ اپریل ۲۰۲۵ تعیین شده، به دلیل ایام عید فطر که پایان ماه رمضان را رقم میزند
این تصمیم دوباره بحثی آشنا را شعلهور ساخته است—بحثی که ریشه در مسئولیتهای اخلاقی، جغرافیای سیاسی منطقه و واقعیتهای سخت اقتصادی دارد. اما گفتوگوها، بهویژه از سوی نهادها و کشورهای بینالمللی، اغلب یک پرسش اساسی را نادیده میگیرند: تا چه زمانی از یک کشور میزبان انتظار میرود که بار بیثباتی کشور دیگری را به دوش بکشد؟
بیش از چهار دهه است که پاکستان بار بحرانهای افغانستان را تحمل کرده و مرزهایش را به روی میلیونها نفر که از جنگ، قحطی و بیثباتی سیاسی فرار کردهاند، گشوده است. با این کار، این کشور به میزبان بزرگترین جمعیت پناهجویان درازمدت در جهان بدل شد—آنهم بیشتر بدون حمایت قابلتوجه جهانی. بهای این کار سنگین بوده است: اقتصادی تحت فشار، افزایش خطرات امنیتی، و تغییراتی در ساختار جمعیتی که چهرهٔ شهرها و بازار کار را دگرگون ساخته است.
اکنون پرسش این نیست که آیا پاکستان وظیفهٔ انسانیاش را انجام داده است—بیگمان انجام داده. پرسش این است: چه کسی دیگر حاضر است در این مسئولیت سهیم شود؟
در حالیکه نهادهای حقوق بشری و صداهای بینالمللی از تصمیم پاکستان انتقاد میکنند، آنان بهراحتی واقعیت تلخ چالش پناهجویان در پاکستان را نادیده میگیرند—اینکه هیچ کشوری، بهویژه کشوری که خود با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، نمیتواند میلیونها مهاجر را تا بینهایت میزبانی کند. پاکستان بیش از حد شکیبایی نشان داده است؛ اکنون زمان آن فرا رسیده که دیگران مسئولیت بپذیرند—و این مسئولیت در گام نخست باید از خود افغانستان آغاز شود.
در حالیکه تصمیم به اخراج مهاجران پاسخی به چالشهای فزایندهٔ پاکستان است، باید به این نکته توجه داشت که کسانی که تحت تأثیر این تصمیم قرار میگیرند، صرفاً ارقام و اعداد نیستند، بلکه انسانهاییاند—خانوادهها، کودکان و افرادی که دههها در پاکستان زندگی کرده و اغلب در جامعهها ادغام شدهاند. بزرگی چالش پناهجویان در پاکستان را نباید دستکم گرفت، اما در عین حال، بسیار مهم است که رویکرد پاکستان در قبال اخراجها مبتنی بر نگاه انسانی باقی بماند—و برای گروههای آسیبپذیر مانند زنان، کودکان و سالمندان، زمینهٔ حمایت، حفاظت و روندی امن فراهم گردد.
پناهجو یا مهاجر عبوری؟ چالش پناهجویان در پاکستان
چالش پناهجویان در پاکستان دیگر تنها مربوط به بیجاشدگی نیست—بلکه به مسئلهای پیچیده تحت عنوان «مهاجرت عبوری» تبدیل شده است. برای هزاران نفر، پاکستان مقصد نهایی نیست، بلکه ایستگاهی موقتی در مسیر رسیدن به غرب به شمار میرود. بازگشت طالبان به قدرت، همراه با رکود اقتصادی و بیثباتی سیاسی، باعث شده است شمار روزافزونی از افغانها در جستوجوی پناهندگی به اروپا، آمریکای شمالی و دیگر مناطق روی آورند.
با این حال، سیاستهای همان کشورهایی که خود را مدافع حقوق بشر میدانند، عملاً کمک اندکی به اسکان قانونی پناهجویان میکنند. ایالات متحده، تحت ریاستجمهوری دوم دونالد ترامپ، سیاستهای مهاجرتی سختگیرانهتری را وضع کرده که روند دریافت پناهندگی را برای افغانها دشوارتر ساخته است. کشورهای غربی، با وجود محکومیتهای لفظی نسبت به اخراجها، در عمل نتوانستهاند راهحلهای ملموس و مؤثری ارائه دهند.
پاکستان، در این میان، همچنان بهعنوان مقصد پیشفرض باقی مانده است—انتظار میرود که بهطور نامحدود میزبانی کند، بار اقتصادی را جذب نماید و نگرانیهای امنیتی را کاهش دهد، آنهم در حالیکه از سوی جامعهٔ جهانی بهخاطر اجرای قوانین داخلیاش مورد سرزنش قرار میگیرد.
مسؤولیت افغانستان—زمان آن رسیده تا به درون نگریسته شود
حکومت سرپرست افغانستان به رهبری طالبان، بهراحتی تلاشهای پاکستان برای اخراج مهاجران را بهعنوان ناکامی از سوی اسلامآباد جلوه داده، بیآنکه با کاستیها و مسئولیتهای خود روبهرو شود. اما اگر واقعاً افغانستان، چنانکه رهبرانش ادعا میکنند، با ثبات است—پس چرا شهروندانش تا این اندازه از بازگشت پرهیز دارند؟
واقعیت بسیار تلختر از آن چیزیست که ادعا میشود. افغانستان نه فرصتهای اقتصادی فراهم میکند و نه تضمینهای امنیتی ارائه میدهد. بیکاری بهطرز نگرانکنندهای بالا است، تجارتها زیر فشار تحریمهای بینالمللی نفس میکشند، و فرسایش حقوق زنان بهگونهای سیستماتیک در جریان است. نتیجه چیست؟ کشوری که بسیاری آرزوی فرار از آن را دارند، اما اندکاند کسانی که واقعاً میتوانند به آن بازگردند.
این موضوع تنها مسئلهٔ مرزها یا سیاستها نیست؛ بلکه مسئلهٔ کرامت انسانی است. هزینهٔ انسانی بیجاشدگی، زندگیهایی که ریشهکن شده و در وضعیت بلاتکلیفی رها شدهاند، واقعیتی غمانگیز است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. در حالی که حکومت به رهبری طالبان اصرار دارد کشور امن است، خروج دستهجمعی پناهجویان تصویری متفاوت ارائه میدهد. ناامیدی اقتصادی، بیثباتی سیاسی و نگرانیهای گستردهٔ امنیتی—بهویژه برای اقلیتها و کارمندان سابق دولت—بازگشت بسیاری را تقریباً غیرممکن ساخته است. رهبری کابل دیگر نمیتواند با سرزنش اسلامآباد از مسئولیت فرار کند. بار بازگشت پناهجویان بر دوش افغانستان است که باید محیطی فراهم کند تا بازگشتکنندگان بتوانند با کرامت زندگی خود را بازسازی کنند.
مولوی عبد الکبیر، وزیر پناهجویان افغانستان، از پاکستان خواسته است که «اخراجها را متوقف کرده و بازگشتهای داوطلبانه را اجازه دهد.» اما چه تلاشهای ملموسی از سوی کابل برای اطمینان از استقبال و حمایت از بازگشتکنندگان صورت گرفته است؟ بازگشت پناهجویان نمیتواند تلاشی یکجانبه باشد. افغانستان باید برنامههای بازتوانی، فرصتهای شغلی و نظامهای حمایتی اجتماعی را ایجاد کند—نه اینکه صرفاً کشورهای همسایه را تحت فشار بگذارد تا تأخیر در روند ناگزیر را ممکن سازند.
به جای محکوم کردن سیاست اخراج پاکستان، حکومت افغانستان باید بر ایجاد راهحلها تمرکز کند. برنامههای بازتوانی اقتصادی، آموزشهای فنی و حرفهای، و ابتکارات اشتغال در نواحی مرزی میتوانند بازگشت داوطلبانه را تشویق کنند. با وجود اجرای اخراجها، پاکستان همچنان عملیترین شریک افغانستان در روند تثبیت بازگشت پناهجویان به شمار میرود. توافقات ساختارمند در زمینه تجارت، جذب نیروی کار و بازگشت مرحلهای میتواند تنشها را کاهش داده و از تشدید بحران انسانی جلوگیری کند.
عدم اقدام دولت افغانستان تنها رنج کسانی را که نمیتوانند بازگردند طولانیتر میکند، و ضروری است که آنها فوراً برای ساختن آیندهای که مردمشان بتوانند در آن رشد کنند، تلاش کنند. زمان سرزنش دیگر به پایان رسیده است. رهبران افغانستان باید بهطور قاطع عمل کنند تا روند بازگشت به میهن، فرآیندی قابل اجرا و با کرامت برای شهروندانشان باشد.
چالش پناهجویان پاکستان: اهرم استراتژیک و همکاری منطقهای
اگرچه بازگرداندن پناهجویان حق حاکمیتی پاکستان است، اما این موضوع همچنین فرصتی برای دیپلماسی منطقهای به شمار میرود. با توجه به سازمان همکاری اسلامی (OIC)، سازمان همکاری شانگهای (SCO) و سازمان همکاری اقتصادی (ECO) بهعنوان بسترهای کلیدی، پاکستان باید برای راهحلی ساختارمند در خصوص پناهجویان تلاش کند—راهحلی که بار مسئولیت را تنها بر دوش این کشور نگذارد
از زمان خروج آمریکا، سازمان همکاری اسلامی (OIC) بهطور چشمگیری در پرداختن به بحران افغانستان فعالتر شده است، بهویژه پس از بازگشت طالبان به قدرت. این سازمان گامهای مهمی برداشته و کمکهای مالی و پشتیبانیهای فنی برای تلاشهای بازسازی حکومت افغانستان ارائه کرده است. با این حال، این اقدامات باید فراتر از کمکهای بشردوستانه رفته و شامل تدابیر بلندمدت برای ثبات شود. سازمان همکاری اسلامی باید در جهت افزایش مشارکت مؤثرتر اعضایش تلاش کند، بهطوریکه کشورهای حوزه خلیج فارس فرصتهای شغلی فراهم آورند و جهان اسلام گستردهتر حمایتهای بازتوانی را برای پناهجویان بازگشتی ارائه دهد.
سازمان همکاری شانگهای (SCO)، جایی که هر دو قدرت چین و روسیه منافع استراتژیک دارند، باید بپذیرد که بیثباتی پناهجویان بر امنیت منطقهای تأثیرگذار است. پاکستان باید برای پروژههای اقتصادی که بازتوانی افغانستان را تسهیل میکنند، حمایت کند. به همین ترتیب، سازمان همکاری اقتصادی (ECO)—که پاکستان، ایران، ترکیه و آسیای مرکزی را متحد میکند—باید راهحلهای مبتنی بر تجارت را بررسی نماید. مناطق اقتصادی مرزی، مجوزهای کاری و سرمایهگذاری در زیرساختهای افغانستان میتوانند به تثبیت وضعیت کمک کنند.
آیندهای واقعگرایانه — پیشنهاد پاکستان به افغانستان
در حالی که پاکستان حق کامل دارد قوانین مهاجرتی خود را اجرا کند، رویکردی مدیریتشده و انسانی همچنان ضروری است. اخراج ناگهانی پناهجویانی که بسیاری از آنها تمام عمر خود را در پاکستان گذراندهاند، چالشهای لجستیکی و انسانی فراوانی به همراه دارد. اسلامآباد باید اطمینان حاصل کند که اخراجها بدون اعمال زور غیرضروری و بدون نادیده گرفتن گروههای آسیبپذیر انجام میشود. کسانی که در معرض خطر هستند، بهویژه زنان، کودکان و اقلیتهای مورد آزار، باید در این گذار دشوار مورد توجه و حمایت ویژه قرار گیرند.
پاکستان، با وجود موضع قاطع خود در قبال اخراجها، همچنان میتواند نقش سازندهای ایفا کند. ارائه کمکهای فنی در زمینهٔ حکمرانی، مدیریت مرزها و مبارزه با تروریسم میتواند به ثبات بلندمدت افغانستان کمک کند. ایجاد مراکز تجاری مشترک مرزی، توافقنامههای کاری فرامرزی و برنامههای آموزشی برای افغانهای بازگشتی میتواند شوک ناشی از بازگشت گسترده را کاهش دهد
پاکستان پیش از این از کشورهای ثالث خواسته است که روند صدور ویزا برای پناهجویان افغان، بهویژه کسانی که شرایط پناهندگی در سایر کشورها را دارند، تسریع بخشند. روند کند رسیدگی به پروندههای اسکان مجدد افغانها توسط دولت بایدن هزاران نفر را سرگردان گذاشت و با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، رویکرد واشنگتن تغییری نکرده است، اما دیگر کشورها—بهویژه کشورهای اروپایی—باید نقش خود را افزایش دهند
اما جهان نیز باید نقش خود را ایفا کند. اگر از پاکستان انتظار میرود که میزبان و تسهیلکننده پناهجویان افغان باشد، قدرتهای جهانی باید حمایتهای مالی، لجستیکی و سیاستی ارائه دهند. جهان نمیتواند همچنان چشم خود را بر پیامدهای این بحران ببندد و پاکستان را تنها به دوش کشیدن این بار واگذارد. بحرانهای پناهجویی تنها چالشهای انسانی نیستند؛ بلکه واقعیتهای ژئوپولیتیکی هستند که نیازمند تقسیم بار مسئولیت، نه جابهجایی سرزنشها، میباشند
دوران میزبانی نامحدود به پایان رسیده است. پاکستان مدتهاست که این بار را به دوش کشیده است. اکنون زمان آن رسیده که افغانستان، دولتش و جامعه جهانی به میدان بیایند و مسئولیت خود را بهعهده بگیرند
مسئولیت جهانی در بحران پناهجویان افغانستان
منتقدان پاکستان در غرب به سرعت اخراجها را برجسته میکنند اما در ارائه راهکارهای جایگزین کند عمل میکنند. ایالات متحده، پس از دو دهه جنگ در افغانستان، مسئولیت اخلاقی غیرقابل انکاری در کمک به افغانهای آواره دارد. با این حال، رویکرد «اول آمریکا» ترامپ به معنای سیاستهای سختگیرانهتر پناهندگی و کاهش مسیرهای قانونی برای پناهجویان افغان بوده است. تمرکز واشنگتن بیشتر بر بازداشتن مهاجرت غیرقانونی در داخل کشور بوده تا یاریرسانی به کسانی که در نقاط دیگر جهان سرگرداناند.
در همین حال، هند—که صدای فعالی در صحنه سیاسی افغانستان دارد—درهای خود را به روی پناهجویان افغان تا حد زیادی بسته نگه داشته است. با وجود پیوندهای تاریخی با گروههای غیرطالبانی افغانستان، دهلی نو تسهیل اسکانهای گسترده را فراهم نکرده است. همچنین، سیاستهای گزینشی شهروندی هند تحت قانون اصلاح شهروندی (CAA) بیش از آنکه اقدامی انسانی باشد، ابزاری برای نمایش مواضع ژئوپولیتیکی بوده که تنها به تعداد کمی سود رسانده و توهمی از نگرانی بشردوستانه ایجاد کرده است. سایر کشورهای جنوب آسیا، از جمله بنگلادش و سریلانکا، نه ظرفیت و نه اراده جذب پناهجویان افغان را دارند. ایران، که جمعیت قابل توجهی از افغانها را میزبانی میکند، به طور خاموش اخراجهای خود را افزایش داده است
این وضعیت پاکستان را در موقعیتی غیرممکن قرار داده است. این کشور دههها بار بیثباتی افغانستان را به دوش کشیده است، اغلب با حمایت اندک بینالمللی. جهان نمیتواند انتظار داشته باشد که پاکستان بهعنوان محلی دائمی برای بحرانی که خودش ایجاد نکرده، باقی بماند
فراتر از اخراج: راهی به سوی آینده
راهحل در سرزنش دیگران نیست، بلکه در اقدام جمعی است. افغانستان باید ثابت کند که میتواند از مردم خود حمایت کند. سازمانهای منطقهای مانند سازمان همکاری اسلامی (OIC)، سازمان همکاری شانگهای (SCO) و سازمان همکاری اقتصادی (ECO) باید در تقسیم بار مسئولیت به طور جدی مشارکت کنند. جامعه بینالمللی—بهویژه آمریکا و اروپا—باید روند اسکان مجدد و کمکهای مالی را تسریع بخشند. از سوی خود پاکستان نیز باید اطمینان حاصل شود که اخراجها با نظم و کرامت انجام میشوند
یک روند بازگشت انسانی و ساختارمند تنها راه پیشرو است که انسانیت هر پناهجو، کرامت هر فرد و مسئولیت مشترک همه را به رسمیت میشناسد. بحران پناهجویان افغانستان تنها مشکل پاکستان نیست—بلکه مسئولیتی مشترک است. جهان باید مطابق با این واقعیت عمل کند